اضطرار
يكشنبه, ۶ دی ۱۳۹۴، ۰۲:۰۲ ق.ظ
به نام او
برای او
سکوت: ببین سعید بازم همون حرف قبلیه اضطرار، اضطرار..
فریاد : فهمیدم، میدونم،گرفتم، چی بگم؟ حله.. به جان خودم حله..
تاکی؟
سکوت: توقعت زیادها!!!
فریاد : چه کنم بهش برسم؟
سکوت: به خودت بستگی داره، هر که هم هر چی بگه، بازم خودتی و خودت.
فریاد : میخوای بزنم تو سر خودم؟
سکوت: فک می کنی راه گشاهه؟
فریاد : نه، ولی شاید روانی نشم توی این فشار..
خسته ام.. خیلی..
سکوت: واقعا؟
فریاد : نمیدونم!
چرا اینقدر تو مبهمی ؟
سکوت: چون، بهش نیاز داری..
فریاد : من چی باید بفهمم از حرفات، من یه کلام گفتم گمم، کمک میخوام.
سکوت: بازم دنبال فهمی!اضطرار رو باید بچشی!. والسلام
۹۴/۱۰/۰۶